سلام

موقع برگشتن از سامرا، یه خانمی با همسر و پسرشون، توی ون، جلوی ما نشسته بودن. قبل از راه افتادن متوجه شدیم ایشون هم عربی صحبت میکنه هم فارسی، معلوم شد متولد بغداده! البته همسرش کورد بود.

تازه راه افتاده بودیم و قرار بود اول بریم امامزاده سید محمد. شروع کرد حرف زدن با راننده به عربی، اما یکباره گریه اش گرفت و به هق هق افتاد. همسرم که پیگیر شد، معلوم شد این بنده خدا از ایرانی هاییه که صدام سال پنجاه از عراق بیرون کرده، خودش بچه بوده اون موقع، اما می گفت سه روز قبل از اخراجمون صدام دو تا از برادرهام رو گرفت! ظاهرا جوان های بالای پانزده سالشان رو می گرفته. می گفت هر دو برادرم دانشجو بودن، صدام اون ها رو گرفت و ما رو هم بیرون کرد. 

تا دوازده سال ازشون بی خبر بودن و حتی یک سری براشون ختم گرفته بودن، اما ظاهرا بعد از دوازده سال صدام دستور قتل عام همه ی اسرا رو میده و بعد هم در یک گورستان دسته جمعی دفنشون می کنند.

این خانم می گفت ما تا بحال چند مرتبه اومدیم اینجا ولی تازگی یک نفر جرات کرده و گفته که این شهدا کنار سید محمد دفن شدن! و منطقه ای وسیع که دور تا دور دیوار کشیده بودن رو نشون داد و گفت اینجا رو به ما گفتن گورهای دسته جمعی زیادی هست. همه بی نام و نشان.

انقدر این درد تو دل این زن عمیق بود، اون هم بعد ازحدود چهل پنجاه سال!!! 

فکر میکنم یه علتی که تا حالا کسی نگفته بوده اینه که اطراف سامرا عموما سنی نشینه و بعثی ها هنوزم بینشون هستن و این ترس بعد از این همه سال از مرگ صدام، هنوزم بین مردم عراق هست. 

خدا بر عذاب صدام بیافزاید که چه خون ها به دل ایرانی ها و عراقی ها علی الخصوص شیعیان کرد. خدا کنه ما قدر این نعمتی که داریم و این مسیرها رو اینجور با امنیت میریم میایم، بدونیم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آشنایی با کسب و کارها و تبلیغات نتی tabrik نخل سبز های فای موزیک همه چیز از همه جا فرش جردن mohammad.ehsani