این #قصه نیست؛ #واقعیت دارد!

ح‌سین ق‌دیانی:

عصری نبودی ببینی پیرمرد چه گریه‌ای می‌کرد در طبقه‌ی پایین، همان‌جا که بعضی‌ها معتقدند؛ "مزار امام آن‌جاست"! بعد از ۱۰ سال، زائر ثامن‌الحجج شده اما سیل، چه متلاطم کرده زیارتش را! ۳ روزی است که مشهد است و فردا باید برگردد لرستان! آن‌هم اگر بشود! از ۷ بچه‌ای که آورده، جز ۲ تا الباقی در این‌ور و آن‌ور لرستان ساکنند؛ نورآباد، الشتر، خرم‌آباد و پل‌دختر! می‌گفت. یعنی داشت به امام‌رضا می‌گفت؛ "از صبح، هر چی زنگ می‌زنم به دخترم که با ۲ تا بچه ساکن پل‌دخترند، موفق به برقراری ارتباط نمی‌شوم! خودت به داد بچه‌هایم برس، یا حضرت رضا! خودت رحم کن به ما! تو از خدا بخواه به ما رحم کند یا حضرت رضا! تو صاحب آبرویی! ما که آبرویی نداریم پیش خدا یا حضرت رضا!" همچین با سوز می‌گفت؛ "یا حضرت رضا" که دل سنگ را آب می‌کرد حتی! کمی که باهاش گرم گرفتم، انکشف پدر ۲ شهید است؛ محمد و علی که این دومی هنوز پیکرش برنگشته! حالا جز محمد و علی باید غصه‌ی دیگر بچه‌هایش را هم بخورد! آن‌هم این‌جور سخت! چه‌جوری امتحان می‌کنی بعضی بندگانت را، تو ای خدا؟! القصه! نجواهای پیرمرد، مرا از مشهدالرضا برد به راهیان نور! به سال‌ها پیش! به زمانی که همیشه در آستانه‌ی عید، راهی راهیان نور می‌شدیم و تا از #لرستان نمی‌گذشتیم، به #خوزستان نمی‌رسیدیم! این مال ایامی است که هنوز آزادراه را نزده بودند؛ پس همیشه بساط کباب‌خوری در پل‌دختر و هیجان در تنگه‌فنی به‌راه بود! اعتراف می‌کنم به مهمان‌نوازی لرها! و لک‌ها! اقلا خود من که بارها شرمنده از مهر و محبت‌شان شدم! باری همین سال پیش بود که یک رفاقت در همین مجازستان، مسبب چه الطافی شد! دوست عزیزم احمد حقی خانه‌ی خودش را در #الشتر به ما داد و خودش رفت گمانم خانه‌ی پدرش! یا در #نورآباد که مهمان عزیزان دیگری بودیم! خدایا! رحمی کن به دوستان ما! این اگر اسمش "بلا"ست، والله من تهران‌نشین همیشه جویای عافیت، بیشتر مستحق عذابم تا این نازنینان! و اگر ناشی از قصور و تقصیر دولت است، کاش عوض خانه‌ی مستضعفان، ویلای مجلل مستکبران را بپوکانی! مانده‌ام در حکمتت خدایا، اما پیرمرد در اوج واماندگی‌ام عجب درسی به من داد، آنجا که به تو داشت می‌گفت؛ "خیال نکن با این امتحان‌ها می‌رویم در خانه‌ی کسی دیگر! فقط تو خدای مایی! و فقط تو ما را می‌فهمی! اما به روح حضرت رضا، خودت به ما رحم کن یا خدا! ما غریبیم! بیچاره‌ایم! خسارت‌دیده‌ایم! خبری از بچه‌های خود نداریم ولی همین که تو خدای مایی، الحمدلله! می‌بری، می‌آوری؛ الحمدلله!"

#لرستان
#پلدختر
#معمولان


+ حرف دل خیلی هامون تو این روزهای سخت.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Rebecca گردشگری|کلیبر|ارسباران Hesam Fard من، پس از تو ! Kyle شرکت علم وصنعت آناتجهیز/گلاب گیری کاشان کارآموزی در عرصه بهداشت General